نابخشوده

خوب و بد بستگی داره به احساسات لحظه ای که توشیم

نابخشوده

خوب و بد بستگی داره به احساسات لحظه ای که توشیم

مست و دیوانه

من مست و تو دیوانه ما را که برد خانه صد بار تو را گفتم کم خور دو سه پیمانهدر شهر یکی کس را هشیار نمی‌بینم هر یک بتر از دیگر شوریده و دیوانههر گوشه یکی مستی دستی زده بر دستی و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانهتو وقف خراباتی دخلت می و خرجت می زین وقف به هشیاران مسپار یکی دانهای لولی بربط زن تو مست تری یا من ای پیش چو تو مستی افسون من افسانهاز خانه برون رفتم مستیم به پیش آمد در هر نظرش مضمر صد گلشن و کاشانهچون کشتی بی‌لنگر کژ می‌شد و مژ می‌شد وز حسرت او مرده صد عاقل و فرزانهگفتم ز کجایی تو تسخر زد و گفت ای جان نیمیم ز ترکستان نیمیم ز فرغانهنیمیم ز آب و گل نیمیم ز جان و دل نیمیم لب دریا نیمی همه دردانهگفتم که رفیقی کن با من که منت خویشم گفتا که بنشناسم من خویش ز بیگانه


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.